علاوه بر زکاتى که به اموال در صورت وجود داشتن شرایط تعلق میگیرد، یک منبع ساده و عادى نیز براى رفع نیازهاى فردى و اجتماعى در نظر گرفته شده است که آن را زکات فطرة میگویند.
زکات فطرة این است که هر فرد مسلمان که توانائى اداره کردن زندگى خود و اشخاص تحت اداره خود را داشته باشد و براى تأمین نیازهاى سالانه خویش نیازى به غیر ندارد، مکلف است بابت خود و هر کس دیگرى که مخارج آنان را به عهده دارد، از افراد خانواده و غیر آنان مقدارى از خوراک معمولى یا معادل آن را از نظر قیمت بپردازد.
این مقدار بابت هر یک نفر حدود سه کیلوگرم است، و راه مصرف آن همان راه مصرف زکات مال است.
خصوصیتى که این منبع دارد این است که اگر چه بنظر ناچیز میرسد اولًا مشقتى در آن احساس نمیشود، و ثانیاً مقرر است که در روز معینى از سال یکجا جمع آورى شده و پرداخت گردد، تا در رفع نیازمندیهاى متناسب در هر جامعه و محیط و زمان نقش مؤثرى داشته باشد.
پس از تمام شدن ماه رمضان هر سال در شب اول ماه شوال همه کسانى که تمکن پرداخت این مقدار ناچیز از ارزاق عامه یا بهاى آن را دارند، آن را حاضر کرده و اول صبح روز اول ماه شوال که روز عید فطر است، پیش از اداى نماز عید آن را پرداخت خواهند کرد.
این نکته را باید در نظر گرفت که: چنانچه با نظم صحیحى در هر محیط از محل کار و قصبه و شهر و کشورى این منابع جمع آورى شود، و با مطالعات قبلى که در راه سازندگى و تأمین نیازهاى اساسى مورد استفاده شایسته قرار گیرد، چه نقش سازنده و مؤثرى در بهبود وضع جامعه خواهد داشت، مثلًا در شهرى مانند تهران که امروز که این سطور نوشته میشود داراى بیش از 12 میلیون جمعیت است، و قوت اغلب آنان برنج یا نان است قیمت سه کیلو برنج که اکنون نزدیک به هفت هزار تومان پول رایج کشور است یا قیمت سه کیلو نان که قابل توجه است با احتساب ضربدر در دوازده میلیون در یک روز جمع شود چه مشکلى را از جامعه نمیتواند حل کند، و چه دردى و نیازى را برطرف نماید؟! «1»
زکات در روایات
روایات عذاب مانع زکات را که در قرآن مجید کلى بیان شده است توضیح میدهد، و نوع عذاب توضیح داده شده نشان دهنده جایگاه باعظمت زکات و گناه عظیم بخیل از پرداخت این حقوق واجب مالى است.
از حضرت صادق (ع) در روایتى با سند صحیح نقل شده است:
«ما من ذى مال ذهب اوفضة یمنع زکاة مال الاحبه الله یوم القیامة بقاع قرقر، وسلط علیه شجاعا اقرع، یریده وهو یحید عنه، فاذا رأى انه لایتخلص منه امکنه من یده فقضمها کما یقضم الفحل، ثم یصیر طوقا فى عنقه وذلک قول الله عزوجل: سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة.
وما من ذى مال ابل او بقر اوغنم یمنع زکاة ماله الاحبه الله یوم القیامة بقاع قرقرتطؤه کل ذات ظلف بظلفها، وتنهشه کل ذى ناب بنابها.
وما من ذى مال نخل او کُرم اوزرع یمنع زکاته الاطوقه الله عزوجل ریعة ارضه الى السبع ارضین الى یوم القیامة:» «2»
صاحب طلا و نقرهاى زکاتش را نمیپذیرد مگر این که خداوند او را در قیامت در زمینى صاف حبس میکند، و مار پرسمّى را بر او مسلط مینماید، که دائم به او حمله میکند و او به هر طرف فرار میکند، چون رهائى از او میسر نمیبیند با دستش او را پس میزند ولى او دستش را چون شتر قدرتمند میشکند، سپس آن را چنان که در قرآن در سوره آل عمران آیه 180 فرموده طوق گردنش میکند.
و صاحب شتر و گار و گوسپندى زکاتش را نمیپردازد مگر این که خداوند او را در زمینى هموار حبس میکند و هر صاحب سُمى با سمش او را لگدمال مینماید، و هر نیش دارى با نیشش او را میزند.
و صاحب کشمش یا زراعتى زکاتش را نمیدهد مگر این که زمین کشتش را تا طبقه هفتم زمین تا روز قیامت برگردنش به صورت طوق میآویزد!
و نیز از آن حضرت روایت شده است:
«اذا منعت الزکاة منعت الارض برکاتها:» «3»
هنگامى که زکات پرداخته نشود، زمین برکاتش را از مردم باز میدارد.
از حضرت صادق (ع) روایت شده است:
براى هر جزئى از اجزاء وجودت بخاطر خداوند زکاتى واجب است، بلکه بر هر مویت و هر نگاهت زکاتى مقرر است.
زکات چشم نگاه به عبرت، و فروبستن آن از نگاه حرام و مشابه آن است.
زکات گوش شنیدن دانش و حکمت و قرآن و موعظه و نصیحت است، و اعراض از امورى که مانند دروغ و غیبت و تهمت و ... راه نجات را به رویت میبندد.
زکات زبان خیرخواهى براى مسلمانان، و بیدار نمودن غافلان، و فراوان ذکر و تسبیح گفتن است.
زکات دست: بذل و بخشش، عطا و سخا به مردم با نعمتهاى عنایت شده حق است، و بکارگیرى آن براى تألیف کتابهاى علمى و اسلامى، و منافعى است که مسلمانان از آنان بهرهمند شوند، و از همه مهمتر باز داشتن دست از شر و ایذاء و اذیت به مردم است.
زکات قدم کوشش در اداى حقوق حق، زیارت صالحان، شرکت در مجالس علم و ذکر، و حرکت براى اصلاح میان مردم، و رفتن به صله رحم و جهاد در راه خداست، و خلاصه شرکت نمودن در هر کارى و هر مجلسى که صلاح قلب و دینت در آن است. «4» امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا روایت میکند که آن حضرت فرمود:
«اسخى الناس من ادى زکاة ماله، وابخل الناس من بخل بما افترض الله علیه:» «5»
سخیترین مردم کسى است که زکات مالش را بپردازد، و بخیلترین مردم کسى است که از اداى واجبات الهى بخل ورزد.
حضرت صادق (ع) در روایت بسیار بسیار مهمى میفرماید:
«السراق ثلاثة: مانع الزکاة، و مستحل مهور النساء، وکذلک من استدان ولم ینوقضاءه:» «6»
دزدان سه نفرند: آن که از پرداختن زکات امتناع کند، آن که مهریه زن را حلال خود دانسته و نپردازد، آن که از مردم وام گیرد و نیت بازگرداندنش را نداشته باشد.
از حضرت رضا (ع) روایت شده:
«ان الله عزوجل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى: امر بالصلاة والزکاة فمن صلى ولم یزک لم تُقبل منه صلاته، وامر بالشکر له وللوالدین فمن لم یشکر والدیه لم یشکرلله، وامر باتقاء الله وصلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عزوجل:» «7»
خداوند عزوجل به سه چیز فرمان داده که سه چیز دیگر را مقرون به آن نموده است: به نماز و زکات فرمان داده، پس کسى که زکات نپردازد، نماز او پذیرفته نخواهد شد، به شکر خود و پدر و مادر دستور داده، پس کسى که از پدر و مادر شکر نکند خدا را شکر نکرده است، و به تقوا و صله رحم فرمان داده پس کسى که صله رحم نکند تقواى الهى را رعایت ننموده است.
از حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا روایت شده:
«اول من یدخل النار امیر متسلّط لم یعدل، و ذو ثروة من المال لم یعط المال حقه وفقیر فخور:» «8»
اول کسى که وارد آتش دوزخ میشود حکمرانى است که در حکومتش عدالت نورزد، و ثروتمندى است که حقوق مالیاش را نپردازد، و تهیدستى است که دچار ناز و فخر است.
و نیز از آن حضرت روایت شده
«لاتزال امتى بخیر ماتحابوا وادّو الامانة، وآتوا الزکاة فاذا لم یفعلوا ذلک ابتلو بالقحط والسنین:» «9»
پیوسته امتم به خیر و خوبى هستند، تا به یکدیگر محبت ورزند، و امانت را ادا کنند، و زکات بپردازند، چون از این امور دست بردارند، مبتلاى به قحطى و خشکسالى میشوند.
از حضرت ابوالحسن اوّل (ع) روایت است:
«من اخرج زکاة ماله تا ما فوضعها فى موضعها لم یسأل من این اکتسب ماله:» «10»
کسى که زکات مالش را تمام و کامل از دارائیاش جدا کند و آن را در جایگاههاى خودش قرار دهد، در قیامت از او نمیپرسند که ثروتش را از کجا آورده.
راوى میگوید: از حضرت صادق (ع) شنیدم که میفرمود:
«حصنوا اموالکم بالزکاة، و دارو مرضاکم بالصدقه، وماتلف مال فى بر ولابحر الابمنع الزکاة:» «11»
ثروت خود را با پرداخت زکات از نابود شدن حفظ کنید، و بیماران خود را با صدقه مداوا نمائید، و مالى در زمین و دریا از بین نمیرود مگر به امتناع از زکات.
از امام ششم (ع) روایت شده:
«من منع قیراطا من الزکاة فلیمت ان شاء یهودیا وان شاء نصرانیا:» «12»
کسى که از پرداخت قیراطى از زکات امتناع ورزد، مرگش به دلخواه خودش یا بر فرهنگ یهودیت یا مسیحیت است.
از حضرت باقر (ع) روایت شده:
«ان الله عزوجل یبعث یوم القیامة ناسا من قبورهم مشدودة ایدیهم الى اعناقهم، لایستطیعون ان یتناولوبها قیس انملة، معهم ملائکة بعیرونهم تعییرا شدیدا یقولون: هؤلاء الذین منعوا خیراً قلیلًا من خیرکثیر، هؤلاء الذین اعطاهم الله عزوجل فمنعوا حق الله عزوجل فى اموالهم:» «13»
خداوند عزوجل گروهى از مردم را در قیامت از قبورشان برانگیخته مینماید، درحالى که دستانشان به گردنهایشان بسته شده، به اندازه سرانگشت قدرت حرکتى براى آنان نیست، فرشتگانى همراه آنان است که آنان را به شدت سرزنش میکنند، میگویند: اینانند که از خیر کثیر و نعمت فراوان خیر کمى را منع کردند، اینانند که خداوند عزوجل به آنان عطا کرد ولى از پرداخت حق خدا در اموالشان امتناع ورزیدند!
سود یارى رسانیدن به مردم با مال خویش
از حضرت باقر (ع) روایت شده:
در بنى اسرائیل مردى ثروتمند میزیست که جز یک فرزند به او عنایت نشده بود، عاشق فرزند بود و نسبت به او مهربانى شدید داشت، چون سن پسر به زمان ازدواج رسید، پدر دختر عموى پسر را به همسرى او درآورد، کسى به خواب پدر آمد و به او گفت: فرزندت امشب وارد بر عروس میشود و میمیرد، غم شدید و غصه جانکاهى پدر را فرا گرفت ولى خوابش را پنهان کرد، پدر شب عروسى در وارد شدن فرزندش به حجله عروس طفره میرفت تا جائى که همسرش و کسانش و خانواده عروس براى ورود داماد به حجله پافشارى میکردند، وقتى چارهاى ندید از خدا طلب خیر و خوبى و سلامت فرزندش را نمود و گفت شاید آن خواب شیطانى باشد، اجازه وارد شدن داماد را بر عروس داد.
شب را به عبادت گذرانید و به انتظار حادثه ماند، چون صبح شد فرزندش را به نیکوترین حال دید، خدا را بر این نعمت حمد و ثنا کرد، شب آن روز دوباره آن شخص را در خواب دید که به او گفت: خداوند عزوجل حادثه را از پسرت دفع کرد، و مرگش را به خاطر کارى که براى سائل تهیدست انجام داد به تأخیر انداخت.
فرداى آن شب به فرزندش گفت پسرم شب عروسى براى سائل و تهیدست کارى انجام داده اى، به پدر گفت از این پرسش چه قصدى دارى، پدر گفت: فرزندم مرا به کار خود خبرده، فرزند از گفتن کارش شرم میکرد ولى پدر به او اصرار کرد، فرزند به ناچار گفت: پدر زمانى که از دادن ولیمه عروسى به مهمانان فارغ شدیم براى ما طعام فراوانى به خاطر اضافه آمدن غذا بجا ماند، مهمانان رفتند، عروس را به من سپردند، چون به خلوت حجله رفتم و به او نزدیک شدم سائلى کنار درب خانه ایستاد و ناله زد اى اهل خانه از آنچه خدا به شما روزى داده به من کمک کنید، من در هیجان حال خود نسبت به عروس از جا برخاستم، در را باز کردم، دست سائل را گرفته به خانه آوردم و بر سفره نشاندم و گفتم: بخور، خورد تا سیر شد به او گفتم: اهل و عیال دارى، گفت: آرى به او گفتم آنچه میخواهى براى اهل و عیالت غذا ببر، او هم تا جائى که توان داشت با خود غذا برد و من هم به سوى عروس بازگشتم، پدر خدا را سپاس گفت و فرزندش را از خواب خود در دو شب خبر داد. «14»
اثر کمک به نیازمندان
حضرت سجاد در سفرى به مکه به کبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن این کبوتران را در حرم میدانید چیست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چیست؟ حضرت فرمود ابتدائى که اینجا به وجود آمد مردى خانهاى داشت که در آن درخت خرمائى بود، کبوترى در سوراخ یکى از شاخههاى آن نخل پناه گرفت و مشغول زندگى شد، وقتى از آن کبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه کبوتر را گرفت و آن را ذبح کرد! زمان طولانى گذشت و براى کبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شکایت کرد، به او گفته شد اگر این بار پس از جوجه دار شدنت این مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجهات دست اندازى کرد، از درخت میافتد و میمیرد.
چون جوجه کبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، کبوتر ماده به نظاره نشست که چه وضعى براى آن مرد پیش میآید، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت کرد، مرد از درخت پائین آمد و چیزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح کرد و حادثهاى هم متوجه او نشد.
کبوتر که دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار نالید که این چه مسئلهاى است؟ به کبوتر گفته شد: این مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى کرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى حادثه تو به این است که خداوند در آینده نسلت را زیاد خواهد کرد، و تو و نسلت را در جایگاهى قرار خواهد داد که تا قیامت کسى از آدمیان حق برانگیختن شما را نخواهد داشت، و این کبوتران حلیف حرم شدند و تا قیامت در امن و امانند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- خطوط اصلى در نظام اقتصادى اسلام 132.
(2)- من لایحضره الفقیه، ج، ص 151.
(3)- کافى، ج 1، ص 505.
(4)- مصباح الشریعه 17- 18.
(5)- امالى صدوق 14.
(6)- خصال، ج 1، ص 55.
(7)- خصال، ج 1، ص 70.
(8)- بحار، ج 96، ص 13.
(9)- ثواب الاعمال ص 225.
(10)- ثواب الاعمال 42.
(11)- ثواب الاعمال 210.
(12)- بحار، ج 96، ص 20.
(13)- ثواب الاعمال 210.
(14)- بحار، ج 96، ص 24.